- مری کردن
- جدال کردن
معنی مری کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیزار کردن، دور کردن
گستاخ ساختن
پشت هم نهادن
ستیزه کردن، نزاع کردن، جدال کردن، ستیزه کردن
کرا کردن: (گو بیایید و ببینید این شریف ایام را تا کند هرگز شما را شاعری کردن کری ک) (منوچهری)
کشتن هلاک کردن: اگر ماری و کژ دمی بود طبعش بصحراش چو ن مار کردندماری. (عسجدی. لفا اق. 526)
روان کردن، انجام دادن، روا کاندن روان کردن، عمل کردن، بمرحله اجرا در آوردن، چیزی را در زمره چیزی دیگر محسوب داشتن: مرا با کوه تمکینی سر و کار است از قسمت که گر سیلاب خون گریمنگردد پیش او مجری. (تاثیر)
(شکار) ریسمان درگردن تازی انداختن (ناظم الاطباء) : اسد راز گردون مرس کرده چون سگ شهاب آورد از پی پاسبانی. (وحشی)
دلیری نمودن دلاوری کردن: سر نیزه ها را برزم افکنید زمانی بکوشید و مردی کنید. (شا)
ستیزیدن در افتادن، برابری کردن پیکار کردن جدال کردن، کوس برابری زدن: بسا کاخا که محمودش بنا کرد که از رفعت همی با مه مرا کرد. (چهار مقاله) مراکز
بیمار کردن
رفتن، بطریقه ای عمل کردن
پا ترماندن در اختیار ملت (که دولت نمایندگی آنرا دارد) قرار دادن: (ملی کردن صنعت نفت)
از خود لاف زدن بخود بالیدن
هلاک کردن، کشتن، برای مثال اگر ماری و گژدمی بود طبعش / به صحراش چون مار کردند ماری (عسجدی - ۵۶)
Nationalize
treinar
nacionalizar
coachen
upaństwowić
trenować
тренировать
национализировать
тренувати
націоналізувати
coachen
nationaliseren
verstaatlichen
entrenar
nacionalizar